MSA

MSA

MSA

MSA

از ابراز علاقه به همسرتان خجالت نکشید

از ابراز علاقه به همسرتان خجالت نکشید

اوایل زندگی ، آنقدر به من علاقه داشت که حتی حاضر نبود ، بدون من غذا بخورد ، علاقه همسرم به حدی بود که روزی چند بار از محل کارش با من تماس می گرفت . نکات فوق ، نمونه ای از جملاتی است که بارها از مراجعان شنیده می شود . آیا شما هم فکر می کنید علاقه همسرتان کم شده است ؟ یکی از مواردی که موجب بروز آسیب های جدی در ارتباط زوج ها می شود ، این است که یکی از آنها ، یا حتی هر دو طرف ، احساس می کنند .

اوایل زندگی ، آنقدر به من علاقه داشت که حتی حاضر نبود ، بدون من غذا بخورد

علاقه همسرم به حدی بود که روزی چند بار از محل کارش با من تماس می گرفت . نکات فوق ، نمونه ای از جملاتی است که بارها از مراجعان شنیده می شود . آیا شما هم فکر می کنید علاقه همسرتان کم شده است ؟ یکی از مواردی که موجب بروز آسیب های جدی در ارتباط زوج ها می شود ، این است که یکی از آنها ، یا حتی هر دو طرف ، احساس می کنند . همسرشان به آنها بی توجه شده یا علاقه اش کاهش یافته استفردی که چنین تصوری دارد ، احساس بی ارزشی می کند ، یا حتی احساس امنیت خود را نسبت به زندگی مشترک از دست می دهد . این احساس ، زمانی نقش تخریبی بیشتری پیدا می کند که زن یا شوهری که این نگرش را دارد ، سعی کند رفتار فرد مقابل را با بی توجهی جُبران کند . بسیاری از افرادی که به همسر خود بی توجهی می کنند ، دلیل رفتاشان را گرفتاری های روزمره ذکر می کنند ، در حالی که اگر ما بدانیم ایجاد ارتباط رضایت بخش با همسر ، موجب می شود در مقابله با مشکلات نیز قدرت بیشتری داشته باشیم ، هر گز محبت خود را از او دریغ نخواهیم کرد .

در ادامه ، ذکر این نکته بایسته است که ابراز علاقه در هر دوره ، شکلی متفاوت می یابد . به زبان دیگر ، شاید همسرشما هنوز به شما ابراز علاقه می کند ، ولی شکل آن با گذشته متفاوت شده است . مثلاٌ شاید زمانی که امکان آن فراهم بود ، هر هفته با یکدیگر به تئاتر می رفتید ، ولی شاید امروز دوست دارد با شما بیشتر صحبت کند از سوی دیگر ، یکی از اشتباهات رایج به ویژه در میان زوجهای جوان این است که رفتارهایی را ابتدای ازدواج انجام می دهند که امکان ادامه آن وجود ندارد ؛ مثلاً وقتی شما و  همسرتان با هم در یک ظرف غذا می خورید و این را نشانه عشق به یکدیگر می دانید ، مطمئن باشید این رفتار را در آینده ای نه چندان دور باید ترک گویید ، یا اگر چند بار در روز با همسرتان تماس می گیرید ، ممکن است در وضعیتی قرار گیرید که امکان ادامه این عمل وجود نداشته باشد .

در این حالات ، مشکل از آنجا شروع می شود که زن یا شوهر ، ترک این رفتار را به حساب کم علاقه شدن همسر خود بگذارند.

بنابراین ، توصیه می شود حتماً رفتارهایی را انجام دهید که امکان ادامه آن وجود داشته باشد . این وضعیت گاهی درباره خرید هدایا هم صادق است . به صورتی که افراد معمولا اوایل ازدواج هدایای گران قمیتی به همسر خود می دهند ، در حالی که سالهای بعد ، امکان خرید چنین هدایایی را از دست می دهند ، این نیز یکی از مواردی است  که موجب می شود برخی همسران احساس کنند علاقه طرف مقابل به آنها کم شده است . اگر می خواهید لذت بیشتری از زندگی مشترک ببرید ، حتماً به نکات زیر عمل کنید :

1 -  از ابراز علاقه به همسرتان خجالت نکشید . ابراز علاقه نشانگر میزان دوست داشتن شماست .

2 – نگویید علاقه ام را  با رفتارم نشان می دهم . برای ابراز علاقه باید از کلمات استفاده کرد .

3 – هیچگاه اجازه ندهید مشکلات زندگی ، شما را از همسرتان دور کند .

4 – همیشه ابراز علاقه به همسر ، بهترین هدیه به اوست . این هدیه مجانی را از او دریغ نکنید .

5 – اگر در ابراز علاقه به همسرتان ناتوان هستید ، یا روش آن را نمی دانید ، حتماً به یک مشاوره امور خانواده  مراجعه کنید .

 

احساسات ، نیازها و آسیب پذیری های همسران

احساسات ، نیازها و آسیب پذیری های همسران


در قسمت قبل مطالبی در مورد ارتباط مناسب ، قدردانی و ایجاد تغییر در زندگی مطرح نمودیم . اینک می خوانیم... 


چه کنیم تا ازدواجمان توأم با عشقی ماندگار باشد ( قسمت سوم )

در قسمت قبل مطالبی در مورد ارتباط مناسب ، قدردانی و ایجاد تغییر در زندگی مطرح نمودیم . اینک می خوانیم...

3- احساسات ، نیازها و آسیب پذیری ها

برای این که عشق را احساس کنیم ، به احساس نیاز داریم . وقتی نتوانیم با اطمینان خاطر احساسات خود را بیان کنیم ، تماس خود را با عشق و شور و نشاط از دست می دهیم. در حالی که زنها مایلند بیشتر حرف بزنند و شوهرانشان به حرف های آنها گوش فرا دهند، مردها نیاز دارند که همسرانشان در مقام تعریف و قدردانی از آنها حرف بزنند.

وقتی مرد میل به راضی کردن همسرش را ازدست بدهد، احساسات محبت آمیز او خود به خود سرکوب می شود. وقتی زنی نتواند آزادانه و با احساس امنیت خاطر احساساتش را با همسرش در میان بگذارد، او نیز احساسات و عواطف خود را سرکوب می کند.

به مرور، وقتی زن و شوهر احساسات خود را همچنان سرکوب می کنند، دیواری به دور قلب خود می کشند. هرگاه زن احساس می کند که مورد بی اعتنایی شوهرش است و یا از ناحیه او حمایت نمی شود، آجر دیگری بردیواری که حول قلبش کشیده است اضافه می شود و هرگاه مردی احساس کند که از سوی همسرش مورد بی اعتنایی ، یا انتقاد قرار می گیرد، آجر دیگری بر دیوار اطراف قلبش می نشاند.

در آغاز می توانیم هنوز عشق و محبت را احساس کنیم؛ زیرا دیوارهای اطراف قلبمان کم ارتفاع هستند و راه قلب ما را به طور کامل مسدود نکرده اند. اما وقتی دیوارها بلند می شوند و راه قلبمان را سد می کنند، میان ما و احساسات محبت آمیز فاصله ای می اندازند.

برای بازگردانیدن شور و شوق عشق ، باید آجرها ی دیوار اطراف قلبمان را یکی یکی خراب کنیم . به کمک برقراری ارتباط صحیح و با قدردانی از کارهای یکدیگر می توانیم مهر و عشق رفته را باز یابیم .

احساس تألم

وقتی از عشق مورد نظر خود باز می مانیم و در برابر همسر خود آسیب پذیر می شویم ، احساس درد و تألم می کنیم . بسیاری از زوج ها برا ی برخورد با این تألم ، بی تفاوت می شوند .  ممکن است به خود بگویند:" مهم نیست، اهمیت نمی دهم ." و یا ممکن است به این نتیجه برسند که نمی توانند به یکدیگر اعتماد کنند.

تلاش برای افزایش مهر وعلاقه

یکی از مشکلات زنان این است که وقتی احساس می کنند همسرشان آنها را دوست ندارد، نمی توانند مکنونات قلبی خود را با همسرشان در میان بگذارند و حال آن که باید و لازم است که آنها برای جلب اعتماد همسرشان بیش از پیش بکوشند. در غیر این صورت تماس با نیازهایشان را از دست می دهند.

رمز افزایش اطمینان و اعتماد ، انتظار کامل و بی عیب و نقص بودن همسر نیست. به جای آن باید مهارت هایی در خود ایجاد کنید تا بتوانید همسرتان را در ارائه ی آنچه شما می خواهید ، یاری دهد. زن با درک تفاوت های روحی مرد می تواند به این نتیجه برسد که همسرش حتی بر خلاف آن چه در ظاهر نشان می دهد او را دوست دارد. زن می تواند به کمک مهارت های جدید ارتباطی به شوهرش کمک کند تا بهتر درمقام حمایت از او برآید.

مرد برای برداشتن دیوارهای اطراف قلبش باید به همسرش توجه بیشتری نشان دهد. برای باز گردانیدن مهر و عشق باید بداند که به تلاشی سخت احتیاج دارد.

اگر دیواری در اطراف قلب مرد ایجاد نشده باشد، کارها ساده می شود. اما اگر مرد مورد بی اعتنایی قرار گیرد، دیوارها بار دیگر بالا می روند. هر گاه او احساس کند که از کارهایش قدردانی نمی شود، آجر دیگری بر دیواراضافه می شود.

اما اگر مرد بداند که می تواند با تلاش ، دیوارهای قلبش را درهم فرو ریزد، می تواند از رخوت و کسالت بیرون آید. این گونه احساس می کند که باردیگر به مردی قدرتمند تبدیل شده است. با این قدرت جدید، راه پیش روی او ،  دشواری و ناهمواری اش را از دست می دهد و بار دیگر با خشنود ساختن همسرش نیرو می گیرد و قدرتمند می شود.

 

احترام به تفاوت ها در زندگی زناشویی

احترام به تفاوت ها در زندگی زناشویی


همانطور که می دانیم زنان و مردان دارای تفاوت های بسیاری هستند و آگاهی ازاین تفاوت ها در بهبود روابط بسیار مؤثر است. همچون آهن ربا، تفاوت های افراد می تواند باعث جذب آنان به یکدیگر شود. با بالا رفتن درک و آگاهی می توانیم به این تفاوت ها احترام بگذاریم و توجه خاصی داشته باشیم.


همانطور که می دانیم زنان و مردان دارای تفاوت های بسیاری هستند و آگاهی ازاین تفاوت ها در بهبود روابط بسیار مؤثر است. همچون آهن ربا، تفاوت های افراد می تواند باعث جذب آنان به یکدیگر شود. با بالا رفتن درک و آگاهی می توانیم به این تفاوت ها احترام بگذاریم و توجه خاصی داشته باشیم.

تفاوت های بین مردان و زنان حقیقتاً می توانند مکمل یکدیگر باشند و به هر یک از طرفین فرصتی دهند تا به تعادل برسند. اگر ما روحیه کاملاً پرخاشگری داشته باشیم جذب فردی می شویم که آرام تر و خونسردتر از ما باشد. با ارتباط برقرار کردن با فرد آرام و خونسرد، ما به طور ناخودآگاه با خصوصیات و کیفیت های این گروه آشنا می شویم.

در واقع تفاوت های بین افراد باعث می شود آنان به سوی یکدیگر جذب شوند و این همان احساسی است که ما آن را عشق تعبیر می کنیم. معمولاً دختران جوان دوست دارند فردی را شریک زندگی خود انتخاب کنند که فاقد خصوصیات بـَدِ خودشان باشد.

بسیاری از زوجین دوست دارند همسرشان را تغییر دهند و خصوصیات و رفتار او را همانند ایده آل خود بسازند. در نزد چنین فردی این تغییر وفاداری به همسر نامیده می شود و خود یک عشق واقعی است. تجربه ثابت کرده است که انسان با تغییر اساسی رفتار و باورهایش صرفاً برای ایجاد یک رابطه خوب با طرف مقابلش به تعادل نمی رسد و بالاخره این عدم تعادل در مواردی خود را نشان می دهد و در زندگی زناشویی تأثیر خود را خواهد گذاشت.

تفاوت های بین افراد، بُعد دیگری را نیز ایجاد می کند؛ بدین معنا که وقتی زن و شوهری تفاوت های بین یکدیگر را بپذیرند و سعی در تغییر یکدیگر نداشته باشند، در این صورت شباهت ها و همانندی های بسیاری را نیز در دیگری درک می کنند. گرچه هر کدام از ما منحصر به فرد هستیم ولی در بیشتر جنبه ها به هم شباهت داریم. این تضاد ما را به یک حقیقت شگفت انگیز در روابط رهنمون می کند. به عبارت دیگر شریک زندگی شما ترکیبی از تفاوت ها و تشابهات مکمل است. زن و شوهرهای واقعاً عاشق، مفهوم این ترکیب را بسیار خوب می دانند.نمونه های ذیل گفته های این افراد است:

ما با یکدیگر بسیار فرق داریم ولی آنچه که ما را به یکدیگر پیوند می زند این است که هر دوی ما خیلی احساساتی هستیم.

ما در بسیاری جنبه ها با یکدیگر تفاوت داریم. من طلوع آفتاب را دوست دارم ولی همسرم از غروب آفتاب خوشش می آید. او رؤیایی است ولی من واقع بین هستم. او از هر حادثه ای نگران نمی شود ولی من دائماً نگران هستم. با این وجود ما در بسیاری جنبه ها یکی هستیم. به طوری که حرف و عملمان در زندگی یکی است و انگار دارای یک طول موج می باشیم.

گاهی اوقات من عاشق همسرم هستم و گاهی اوقات از او خسته می شوم. وقتی عاشق او نیستم به این خاطر است که در آن لحظه توانایی ابراز عشق و محبت به او را ندارم. در این مواقع احساس خوبی ندارم زیرا می دانم برای بهبود رابطه و داشتن یک زندگی خوب باید با هم باشیم و یکدیگر را حمایت کنیم.

بیشتر مشکلات ما کاملاً متفاوت از یکدیگر است، ولی شباهت ما در این است که هر دوی ما مشکلات زیادی داریم. ما یاد گرفته ایم برای غلبه بر مشکلات به یکدیگر کمک کنیم بدون آنکه به دیگری احساس بی ارزشی دست دهد. فکر می کنم اگر همسرم انسان کاملی بود و مشکلی نداشت احساس من طور دیگری بود به طوری که می خواستم همیشه او را شکست دهم.

مدت دو سال از زندگی ما بسیار عاشقانه گذشت. بعد از مدتی آتش عشق و محبت ما فروکش کرد. حالت رمانتیک زندگی از بین رفت. وقتی یک روز صبح از خواب بلند شدم احساس کردم ما دو انسان متفاوت از یکدیگر با شباهت های بسیار کم هستیم. بسیار غصه خوردم و از زندگی مأیوس شدم ولی بعد از مدتی فهمیدم که این عشق واقعی نیست.عشق واقعی یعنی تقسیم احساسات و درک ناراحتی هایمان. من عاشق یک شخص واقعی شدم تا عاشق شخصیتی که می خواستم از او بسازم.

در همه این مثال ها عشق در طی زمان با پذیرش و درک از یکدیگر توسعه و رشد پیدا کرد. با این روش هدف از عشق هماهنگ کردن تفاوت های بین زن و شوهر و ساختن یک رابطه مثبت و پایدار است.

شاید بسیاری از خانواده های امروزی با عشق واقعی بسیار فاصله داشته باشند. بسیاری از زوجین دوست دارند همسرشان را تغییر دهند و خصوصیات و رفتار او را همانند ایده آل خود بسازند. در نزد چنین فردی این تغییر وفاداری به همسر نامیده می شود و خود یک عشق واقعی است. تجربه ثابت کرده است که انسان با تغییر اساسی رفتار و باورهایش صرفاً برای ایجاد یک رابطه خوب با طرف مقابلش به تعادل نمی رسد و بالاخره این عدم تعادل در مواردی خود را نشان می دهد و در زندگی زناشویی تأثیر خود را خواهد گذاشت.

عشق واقعی و عشقی که امروزه تمام روان شناسان مسائل خانواده متفق القول بر آن صحه می گذارندپذیرش و احترام به تفاوت طرف مقابل است. مطمئن باشید اگر تمام کره زمین را نیز بگردید همسری که در تمام جنبه ها همانند شما باشد پیدا نخواهید کرد. تنها با پذیرش تفاوت های همسرتان خواهید توانست در ساختن یک زندگی خوب قدم های مثبتی بردارید.

 

اجزاء عشق

اجزاء عشق ( عشق و تأثیر آن در زندگی (2))


غیر از گهر عشق که پاینده و باقی استباقی همه چون موج ز دریا گذرانند ( صائبعشق در درجه اول نثار کردن است، نه گرفتن. عده ای نثار کردن را با محروم شدن و قربانی گشتن یکی می دانند. دیدگاه ها نسبت به این کلمه متفاوت است. کسی که شخصیت سوداگرانه دارد چیزی را می دهد، اما فقط در صورتی که متقابلاً بتواند بگیرد. «دادن» بدون «گرفتن»، به معنای فریب خوردن است. کسی که منش اصیل بارور و سازنده ندارد احساس می کند نثار کردن فقر می آورد و به همین دلیل از آن می پرهیزد. اما برای کسی که دارای منش بارور و سازنده است نثار کردن مفهوم کاملاً متفاوتی دارد؛ به معنای برترین مظهر قدرت آدمی است، انسان را غرق در شادی می کند؛برای او نثار کردن از دریافت کردن شیرین تر است، نه به این خاطر که به محرومیتی تن در می دهد بلکه به این خاطر که زنده بودن خود را احساس می کند.


غیر از گهر عشق که پاینده و باقی استباقی همه چون موج ز دریا گذرانند ( صائبعشق در درجه اول نثار کردن است، نه گرفتن. عده ای نثار کردن را با محروم شدن و قربانی گشتن یکی می دانند. دیدگاه ها نسبت به این کلمه متفاوت است. کسی که شخصیت سوداگرانه دارد چیزی را می دهد، اما فقط در صورتی که متقابلاً بتواند بگیرد. «دادن» بدون «گرفتن»، به معنای فریب خوردن است. کسی که منش اصیل بارور و سازنده ندارد احساس می کند نثار کردن فقر می آورد و به همین دلیل از آن می پرهیزد. اما برای کسی که دارای منش بارور و سازنده است نثار کردن مفهوم کاملاً متفاوتی دارد؛ به معنای برترین مظهر قدرت آدمی است، انسان را غرق در شادی می کند؛برای او نثار کردن از دریافت کردن شیرین تر است، نه به این خاطر که به محرومیتی تن در می دهد بلکه به این خاطر که زنده بودن خود را احساس می کند.

گذشته از عنصر نثار کردن، عشق متضمن عناصر دیگری است که همه در جلوه های گوناگون عشق مشترک اند، دلسوزی، احساس مسئولیت، احترام، شناخت و دانایی.این که عشق نیاز به دلسوزی دارد به وضوح در عشق مادر و فرزند دیده می شود.

عشق عبارت است از رغبت جدی به زندگی و پرورش آنچه بدان مهر می ورزیم. آنجا که رغبت جدی به زندگی وجود ندارد، عشق هم نیست. جوهر عشق، رنج بردن برای چیزی و پروردن آن است. آدمی چیزی را دوست می دارد که برای آن همواره رنج برده باشد و رنج چیزی را بر خویشتن هموار می سازد که عاشقش باشد.

دلسوزی و توجه جنبه دیگری از عشق را در برمی گیرند و آناحساس مسئولیت است. معمولاً احساس مسئولیت با اجرای وظیفه ای که در خارج به ما تحمیل شده است، اشتباه می شود؛ احساس مسئولیت تحمیلی نیست، امری است کاملاً ارادی و پاسخ آدمی است به احتیاجات یک انسان دیگر. خواه این احتیاجات بیان شده باشند و خواه بیان نشده باشند.

جزء سوم عشق، احترام است. اگراحترام وجود نداشته باشد، احساس مسئولیت سقوط می کند. احترام یعنی علاقه به این مطلب که دیگری آن طور که هست باید رشد کند و شکوفا شود. آنجایی که احترام هست استثمار نیست. احترام، یعنی فردی را به خاطر خودش و نه به خاطر منافع شخصی دوست داشتن. رعایت احترام دیگری بدون شناختن او میسر نیست.

یکی دیگر از اجزای عشق،شناخت است. اگر دلسوزی و مسئولیت توأم با شناخت نباشد هر دو آنها کور خواهند بود. و شناختی که زاده عشق است سطحی نیست، بلکه عمق دارد، چنین شناختی وقتی میسر است که من بتوانم بر علاقه خود فائق آیم و دیگری را چنان که هست ببینم. مثلاً ممکن است از ظاهر او قضاوت کنم که فلان شخص آدم تندخو و عصبانی است، ولی اگر عمیق تر او را بشناسم، شاید بگویم او مضطرب و نگران است، احساس تنهایی می کند، یا احساس گناه می نماید. بدین ترتیب در می یابیم که اوقات تلخی او معلول چیزی عمیق تر است و لذا او را انسانی می بینیم که رنج می کشد، نه آدمی که بدخو و عصبانی است.

 

ابراز احساسات و توجه به نیاز بین همسران

ابراز احساسات و توجه به نیاز بین همسران


انسان در زندگی مشترک ، به دو مهارت ابراز احساسات و توجه به نیازها احتیاج دارد. ابراز احساسات به این معنی که ابتدا احساسات خود را شناسایی و بعد آنها را بیان کنید و ترسیم نیازها به این مفهوم که طرز تقاضا برای خواسته ی خود را برنامه‌ریزی کنید. به گونه‌ای که بتوانید بی‌آنکه رفتاری انفعالی یا پرخاشگرانه داشته باشید، ابزار وجود کنید و قاطعیت به خرج دهید.

 

 

 

اگر در هر یک از این مهارت‌ها ضعیف باشید مناسبات شما با همسرتان آسیب می‌بیند. اگر فاقد هر دو مهارت باشید روابط شما محکوم به شکست است.

شرط اول برای ابراز احساسات این است که احساسات خود را کاملا بشناسید و از کلمات مناسب برای ابراز احساسات خود استفاده کنید . سعی کنید احساسات خود را یادداشت کنید. تمرین زیر به شما کمک می‌کند احساسات لحظه‌ به لحظه ی خود را تجربه کنید، نگوئید خودم هم نمی‌دانم چرا چنین می‌کنم و چرا چنین رفتاری دارم؟ تمرین زیر به شما کمک می‌کند احساسات لحظه به لحظه خود را تجربه کنید.


قدم اول در ابراز احساسات انتظار کلمه‌ای است که احساس شما را به بهترین شکل نشان می‌دهد، افسرده، خشمگین، دلگیر، عصبانی، مشوش، نگران و نظایر آن.

شما می‌توانید با رعایت اصول زیر احساساتتان را به بهترین شکل به همسرتان انتقال دهید و به آن‌گونه‌ای که پذیرای شما باشند، مطرح کنید.


1- در عبارات به جای اینکه از فاعل تو استفاده کنید بهتر است فاعل «من» را به کار ببرید. توجه داشته باشید که جملات با فاعل «تو» بسیار سرزنش آمیز هستند.

«تو مرا عصبانی می‌کنی»

«تو آدم بی تعهدی هستی و جز خودت به کسی فکر نمی‌کنی»

«تو داری اعصابم را مختل می‌کنی»



وقتی از فاعل من استفاده می‌کند ، مسئولیت احساساتتان را می‌پذیرید و احتمال اینکه همسرتان به حرف شما بها بدهد، بیشتر می‌شود. و لذا بهتر است بگویید:

«من عصبانی هستم»

«دیشب وقتی دیر آمدی، ناراحت شدم»

«اعصابم مختل شده است»



توجه داشته باشید ممکن است جمله‌ای را با فاعل «من» شروع کنید، اما جمله اصلی متوجه «تو» باشدمانند :

«احساس می‌کنم تو یک روانی هستی»

«من از مخارج بی‌تناسب تو عصبانی هستم»



2- صادق باشید. سعی کنید در بیان احساسات خود تا حد امکان برخورد صادقانه داشته باشید، حقیقت را بگویید، مبالغه نکنید.



3- همخوانی داشته باشید. مهم است که زبان و لحن صدای شما با کلام‌تان هم‌خوانی داشته باشد، اگر در حالیکه تبسم می‌کنید از اندوه خود حرف بزنید، مسلما پیام شما به طور صحیح مخابره نخواهد شد.



توجه به خواسته‌ها

این حق شماست که خواسته‌هایتان را با همسرتان در میان بگذارید در واقع در قبال خود و در قبال همسرتان مسئول هستید که نیازهایتان را بشناسید، شما متخصص خودتان هستید.



هیچ‌کس و حتی همسرتان نمی‌تواند ذهن شما را بخواند، و از خواسته‌هایتان آگاه شود. ممکن است شخص از شما بخواهد کاری را برایش انجام دهید، شما نیز می‌پذیرید ولی دائم در خودتان شکایت می‌کنید. آیا نمی‌دانند من چقدر گرفتارم؟ آیا نمی‌خواهند وضعیت و مشکلات مرا درک کنند؟ باید بگوییم این شما هستید که باید خواسته‌ها، مشکلات و نیازهایتان را مطرح نمایید، دیگران قادر به اندیشه‌خوانی نیستید و نمی‌توانند ذهن شما را بخوانند، بهتر است در چنین شرایطی بگویید «خیلی مایلم به شما کمک کنم ولی به دلایلی فعلا قادر به انجام آن نیستیم و خیلی راحت از پذیرفتن آن کار خودداری کنید» در ارتباط با همسر بهتر است ابتدا درخواست خود را از قبل بنویسید. در این صورت موضوع در ذهنتان روشن‌تر می‌شود و از آن مهم‌تر، می‌توانید مطمئن شوید که ارتباط شما از عناصر یک درخواست خوب برخوردار است.


منبع : برگرفته از کتاب " روان شناسی ازدواج نویسنده : زهره رئیسی با تغییر و تلخیص